همشهری آنلاین - الهه فراهانی: مادر مقتول یک شب قبل از رفتن دامادش پای چوبه دار و اجرای حکم، به احترام پرچم متبرک امام رضا، قاتل دخترش را به شرط دریافت فیش حج بخشید تا به نیابت از دخترش، خانه خدا را زیارت کند. اما چه شد که این پرونده جنایی با بخشش قاتل مختومه شد و اولیای دم حاضر شدند بعد از گذشت ۱۲ سال، یک شب پیش از اجرای قصاص به قاتل ۶۰ ساله زندگی ببخشند؟
به گزارش همشهری، یکی از روزهای نوروز سال ۹۰ بود که زنی جوان با شوهرش بر سر رفتن به عید دیدنی درگیر شدند. همین دعوای پیش پا افتاده به چنان مشاجرهای تبدیل شد که شوهر ۴۸ ساله این زن که به شدت عصبانی شده بود، نتوانست خشمش را کنترل کند و به سراغ سلاح شکاری خود رفت. اگرچه این مرد قصد ترساندن همسرش را داشت اما این اتفاق پایان تلخی داشت و زن جوان هدف اصابت گلوله قرار گرفت. او به رغم انتقال به بیمارستان و تحت درمان قرار گرفتن، اما جانش را از دست داد و از همان روز، پرونده جنایت در شهرستان لنده واقع در استان کهگیلویه و بویر احمد گشوده شد. در این شرایط بود که ماموران پلیس این شهرستان، مرد ۴۸ ساله را به اتهام قتل همسرش بازداشت کردند. هرچند این مرد اصرار داشت که همسرش خودکشی کرده است اما نظریه کارشناس سلاح، جواب پزشکی قانونی و اظهارات دو فرزند این زوج که شاهد جنایت بودند، مهر تایید بر گناهکار بودن مرد بازداشت شده می زد. سرانجام او به قتل اعتراف کرد و پرونده پس از تکمیل تحقیقات به دادگاه فرستاده شد. جلسه محاکمه انجام شد و دادگاه این مرد را به قصاص محکوم کرد و طولی نکشید که حکم به تایید قضات دیوان عالی کشور رسید.
رهایی از مرگ
عامل این جنایت دو مرتبه پای چوبه دار رفت اما هر بار پیش از اجرای حکم با گریه و التماس به پای مادر همسرش افتاد و از او خواست تا به او زندگی ببخشد. اولیای دم، ۸ فرزند مقتول، مادر و پدرش بودند اما همه آنها به مادر وکالت داده بودند و او بود که تصمیم نهایی را می گرفت. در این بین حدود هزار ساعت جلسه صلح و سازش بر قرار شد که در آن جلسات از واحد صلح و سازش دادسرای جنایی تهران نیز درخواست کمک شد. به این ترتیب آذر شهسواری، مسئول کمیته سفیران صلح و دوستی انجمن حمایت از زندانیان و یکی از خیرین و عضو صلح و سازش مستقر در دادسرای امور جنایی تهران نیز در جلسات حاضر شد و تلاش کرد تا از اولیای دم رضایت بگیرد. در شرایطی که نام قاتل در لیست اعدامی ها قرار گرفته بود، صلح یاران، ریش سفیدان، اعضای شورای حل اختلاف استان، یک شب قبل از اجرای حکم به خانه مادر مقتول رفتند. در آستانه تولد حضرت زهرا و روز مادر بود که پس از سه ساعت مذاکره با مادر مقتول، در نهایت وی به شرط دریافت فیش حج حاضر شد به دامادش زندگی ببخشد و از قصاص صرفنظر کند. او در آخرین جلسه گفت: یکی از آرزوهای بزرگ دخترم این بود که برای زیارت به خانه خدا برود اما تا وقتی که زنده بود و نفس می کشید، این سعادت نصیبش نشد. من اما اگر خدا بخواهد به نیابت از دخترم به زیارت خانه خدا خواهرم رفت و می دانم که با این تصمیم، روح دخترم نیز در آرامش خواهد بود.
لذت عفو به جای انتقام
دکتر سید حسین مرتضوی معاون قضایی دادگستری استان استان کهگیلویه و بویر احمد ورئیس شوراهای حل واختلاف این استان به خبرنگار همشهری می گوید: در این پرونده تلاش های بسیاری صورت گرفت تا به نجات قاتل منجر شد. جلسات متعددی نیز تشکیل شد که ریش سفیدان، امام جمعه شهرستان لنده، اعضای شورای حل اختلاف استان در جلسات حضور داشتند و برای رضایت از هیچ تلاشی دریغ نکردند. سرانجام این پرونده بعد از گذشت ۱۲ سال از زمان تشکیل آن، پایان خوشی داشت و خستگی را از تن همه افرادی که برای نجات قاتل تلاش کردند، بیرون کرد.
محمد بهشتی فر از اعضای صلح یار شورای حل اختلاف شهرستان یاسوج در استان کهگیلویه و بویر احمد و مسئول حقوقی در دفتر خادمین امام رضا است. او در این پرونده، بیش از ۵ سال تلاش کرده تا اینکه تلاشش به نتیجه رسیده است. وی در گفت و گو با خبرنگار همشهری می گوید: قاتل و مقتول در این پرونده پسر عمو و دختر عمو بودند. با وجود اینکه این زوج ۸ فرزند دارند و با یکدیگر مشورت می کردند اما در نهایت نظر قطعی را مادر مقتول عنوان می کرد. او اصرارش این بود که قاتل دخترش باید قصاص شود و من خودم شخصا با مادر مقتول بارها صحبت کردم تا او را راضی به گذشت کنم. هرچند اجرای حکم قصاص حق قانونی و شرعی اولیای دم است اما برای مادر مقتول توضیح دادم، در دین ما دعوت به بخشش و صلح وجود دارد.
وی ادامه می دهد: تلاش ها ادامه داشت و نظر مادر مقتول تغییر نمی کرد تا اینکه در آستانه تولد حضرت زهرا، من پرچم امام رضا را برداشتم و به همراه افراد دیگر راهی خانه مقتول شدیم؛ درست یک شب قبل از اجرای حکم.
این مرد صلح یار ادامه می دهد: از طرف آستان قدس رضوی، هر شهرستان پرچم متبرک امام رضا را دارد که من به عنوان خادم این امام، پرچم را با خود به خانه مادر مقتول بردم. نمی دانید آن شب چه اتفاق خوشایندی رقم خورد. مادر مقتول به محض دیدن پرچم و به احترام آن، بزرگترین تصمیمش را گرفت. کسی که تا چند روز قبل اصرار بر قصاص داشت، با دیدن پرچم، انگار خدا قلبش را لمس کرد. همه گریه می کردند و یک فضای خاصی به وجود آمده بود. مادر مقتول با گریه برگه رضایت را امضا کرد و فقط یک درخواست از قاتل داشت. او گفت که قاتل وی را برای زیارت خانه خدا به مکه بفرستد تا آرزوی دخترش برآورده شود. می خواست به نیابت از دخترش خانه خدا را زیارت کند. تنها خواسته این مادر همین بود. در حالیکه من در پرونده های دیگر شاهد درخواست های عجیب از سوی اولیای دم بودند. به عنوان مثال رقم های میلیاردی می خواستند که قاتل قدرت تامین آن را ندارد اما این مادر به خاطر رضای خدا به قاتل دخترش زندگی بخشید.
محمد بهشتی فر ادامه می دهد: در مدت ۵ سالی که صلح یار هستم، برای نجات قاتلان زیادی تلاش کردم که قریب به ۵۰ نفر آنها فرصت زندگی دوباره یافته اند. افرادی که ذاتا قاتلان بالفطره نبودند و در یک لحظه عصبانیت و به دلیل عدم کنترل خشمشان تبدیل به قاتل شده اند. اما در این بین یکی از پرونده ها جزو خاطرات تلخ کاری من محسوب می شود که همیشه در ذهنم هست و هنگام صحبت با اولیای دم به این موضوع اشاره می کنم. داستان جوانی که در درگیری مرتکب قتل شده بود و من خیلی برای نجات قاتل تلاش کردم اما اولیای دم حاضر به بخشش نشدند و حکم را اجرا کردند. درست چند ماه بعد از اجرای این حکم بود که برادر مقتول در درگیری دست به جنایت زد و همان مادر و پدری که اصرار بر قصاص قاتل فرزندشان داشتند، اینبار جایشان عوض شده و از ما خواستند تا برای نجات پسرشان از مرگ تلاش کنیم. هرچند تلاش ما بی فایده بود و پسرشان قصاص شد اما بازگو کردن این دو پرونده که من به چشم خود دیده ام، موجب نجات قاتلان بسیاری شده است.
فرصت زندگی دوباره
زمانی که مرتکب قتل شد، ۴۸ سال داشت و حالا که بعد از ۱۲ سال آزاد شده مردی ۶۰ ساله است. ده روزی از آزادیش می گذرد و می گوید به چند بیماری مبتلا شده است اما امیدش همیشه به خدا بوده است. گفت و گو با او را می خوانید.
چه احساسی داری که بعد از ۱۲ سال از زندان آزاد شده ای؟
با وجود اینکه ۳ مرتبه، مرگ را حس کردم اما همیشه به زندگی امیدوار بودم. امیدم به خدا بود و می دانستم در نهایت طعم آزادی را خواهم چشید. به محض اینکه در زندان هم باز شد مستقیم رفتم سر خاک همسرم و از او حلالیت طلبیدم.
فکر می کردی اولیای دم از قصاص، گذشت کنند؟
من زندگیم را مدیون مادرزنم هستم. زندگی بچه هایم نیز همینطور. مادرزنم با وجود اینکه دخترش را از دست داد اما برای ۸ فرزندم که ۵ پسر و ۳ دختر هستند، مادری کرد. آنها را به بهترین شکل ممکن بزرگ کرد و همه آنها موفق و تحصیلکرده هستند. برای دخترانم جهزیه تهیه کرده و به پسرانم کمک زیادی کرده است. می دانستم که او با بچه هایم درباره سرنوشت من مشورت می کند اما در نهایت بچه هایم به نظر او احترام می گذاشتم. امروز از او بی نهایت متشکرم و دستش را بارها به خاطر اینکه به من فرصت زندگی دوباره داده، بوسیده ام.
در زندان تلاشی می کردی برای گرفتن رضایت؟
بارها به بچه هایم زنگ زدم و از آنها حلالیت طلبیدم. تقریبا هر روز از ساعت ۵ تا ۷ صبح نماز می خواندم. حتی نماز قضای همسرم را خوانده ام. دعا می کردم تا زنده بمانم که خدا در نهایت جواب دعاهایم را داد. هرچند در این راه افراد زیادی برای نجات من کمک کرده اند که من همیشه برای آنها دعا می کنم.
قبل از اینکه دستگیر شوی، شغلت چه بود؟
من کشاورز بودم و گاهی هم برای شکار می رفتم اما در این ۱۲ سال در زندان دچار بیماری های مختلف شده ام. زندگی در زندان خیلی سخت است. من به شدت پا درد و کمر درد دارم و تا خوب نشوم، نمی توانم کار کنم.
درس خوانده ای؟
نه بیسوادم. اما با وجود اینکه سواد ندارم، در زندان چند جزء از قرآن را حفظ کردم. در مراسم مذهبی شرکت می کردم و همه مرا دوست داشتند.
از تلخ ترین و شیرین ترین اتفاق در زندان بگویید؟
قصاص یکی از دوستانم، تلخ ترین اتفاقی بود که در زندان برایم افتاد. شیرین ترین اتفاق بخشش قاتلانی بود که در یک قدمی مرگ بودند.
نظر شما